مارکسيسم و جهان امروز عنوان گفتگوئى است با منصور حکمت در مارس ١٩٩٢- اسفند ١٣٧٠ که در اولين شماره نشريه انترناسيونال در آغاز تشکيل حزب کمونيست کارگرى منتشر شد. اين گفتگو پاسخى مارکسيستى به ادعاهائى است که در اوج تبليغات کر کننده پيروزى سرمايه دارى بازار به سرمايه دارى دولتى عليه کمونيسم و مارکسيسم مطرح ميشدند. دورانى که مارکسيسم و کمونيسم براى بسيارى و از جمله طرفداران سابق اردوگاه سرمايه دارى دولتى شوروى از مد افتاده بود و دمکرات نظم نوينى شدن مد روز بود. مارکس و کارگر و نقد مارکسى "کهنه" تلقى ميشد و طرفدارى از ريگان و تاچر و عنان گسيختگى بازار "فضيلت"! چهره هائى که در ايندوران جائى محو شدند تا با "شرايط جديد" خود را سازگار کنند يا به خدمت دستگاه سياسى و ادارى بورژوازى درآمدند بيشمارند. در ايندوره بيشتر کسانى که زمانى خود را چپ٬ سوسياليست و مارکسيست ميناميدند٬ ناگهان دمکرات٬ پست مدرنيست٬ پسا مارکسيست٬ طرفدار کاخ سفيد و پنتاگونيست٬ ناسيوناليست و قوم پرست شدند. آنروزها احزاب کمونيست دنيا منحل ميشدند يا در صورت بقا اسم عوض ميکردند و پلاتفرم بازار را در ادامه زندگى سياسى خود در حاشيه سرمايه دارى پيروز ملحوظ ميکردند. مارکسيست و کمونيست بودن بقول منصور حکمت "کيميا" شده بود و آنچه بود و شنيده ميشد "مارکسيستهاى سابق" بودند که عليه مارکس و کمونيسم و برابرى و رفع تبعيض در بارگاه بورژوازى خود شيرينى ميکردند. کسانى که در ايندوره روى صحت انتقاد اجتماعى کارگر به اين نظام و ضرورت دفاع از مارکسيسم پاى فشردند ايندوره و تلفات آن را خوب بياد دارند.
ايندوره جهالت و سردرگمى بعد از شش هفت سال فروکش کرد و منصور حکمت در اولين کنگره حزب "پايان يک دوره" را اعلام کرد. اين سخنرانى نيز در همين شماره منتشر شده است. اما زمانى که منصور حکمت "پايان يک دوره" را اعلام کرد دنياى سرمايه دارى همچنان سرمست پيروزى بود و بى اعتمادى به سوسياليسم و کارگر و آرمان کارگرى هنوز وسيع بود. اين سخنرانى کيفرخواست انقلابى کمونيستى است که آرمانهايش را نميفروشد٬ طبقه کارگر و مبارزه سوسياليستى را نميفروشد٬ و بر ارزشها و دستاوردهاى بشر و ضروت فراتر رفتن از آن تاکيد ميکند.
اما امروز وضعيت تماما متفاوت است. سرمايه دارى در هر کوى و برزنى مورد لعن و نفرين است. بى اعتمادى به اين نظام در ابعاد وسيع موج ميزند. مارکس نام پر افتخارش را به فرق هر ايدئولوگ بورژوا و ابن الوقت سياسى کوبيده است. اينبار سرمايه دارى پيروز است که پرچمش زيرپا افتاده و با بى اعتمادى عمومى و بحرانى جهانى روبروست. بار ديگر مارکس بالاى مجلس قرار گرفته و هر بورژوائى ناچار است از مارکس و اينکه "مارکس چيزهائى را درست گفته بود" حرف ميزند. دراين شرايط که مارکسيست بودن مجددا مد شده است و عده اى تلاش ميکنند تفاسير عجيب و غريب از مارکس و سوسياليسم بدست دهند٬ مرور مجدد اين گفتگوى منصور حکمت بسيار مفيد است. اين مطلب چهارچوب روشنى براى کمونيستهائى است که ميخواهند معتبرترين رگه مارکسيستى را در يک دوره تاريک و مملو از خون و آتش و تباهى بشناسند و از شرايط مساعد امروز بنفع جنبش سوسياليستى و کمونيستى طبقه کارگر استفاده کنند. منصور حکمت روزنه اى است که از طريق آن ميتوان به تصاوير امروز نگاه کرد و پيوستگى نقد کارگر کمونيست به اين نظام را در آن با شفافيت پيدا کرد. همينطور اين مطلب به سوالات مشخصى پاسخ ميدهد که ماتريال تبليغات ضد کمونيستى در دو دهه گذشته بودند و امروز هنوز از دنيا بيخبران و مهجورين سياسى آنها را بعضا تکرار ميکنند. بويژه آنها که با ديدن آبروباختگى سرمايه دارى تلاش دارند خود را در سنگر پوشالى سوسيال دمکراسى و بازگشت به کينز استتار کنند. کسانى که روز خودش به پدر جد ويلى برانت و کينز و هر نوع دخالت دولت در اقتصاد فحش ميدادند تا چه رسد به مارکس و لنين و کمونيستهاى کارگرى "کله شق" که در ميان "بهت متفکرانه و دمکرات منشانه" اينان از مارکس دفاع ميکردند. خواندن دقيق اين مبحث و توزيع آنرا در محافل کارگرى و جمعهاى کمونيستى توصيه ميکنيم. *